بانوی هزار فصل

پربیننده ترین مطالب
  • ۹۴/۰۷/۲۴
    :(

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کمبود عشق» ثبت شده است

در امتداد خانه های کوچک بنا شده از سنگ سیاه راه می روم.ویلا ماری ترز،مافلیسیته،دونی.بهار است و من کم کم احساس دلتنگی شدید می کنم.چیز مهمی نیست؛اشک تمساح،دوا و درمان،بی اشتهایی و این جور چیزها نیست،نه.

درست مثل همان عبور از خیابان اوژن-گونون،چهار بار در روز،است هلاکم می کند.حالا آدمی را پیدا کن که دردم را درک کند.

اما این احوالات من چه ربطی با بهار دارد...

صبر کنید تا بگویم: بهار،پرنده های کوچولو که میان جوانه های درختان تبریزی سروصدا می کنند.شب ها گربه ها قیل و قال راه می اندازند،مرغابی های نر به دنبال مرغابیهای ماده روی رود سن روانند و عشاق دست در دست هم.نگو که عشاق را نمی بینی؛هرجا چشم بگردانی هستند.دست های بی قرار و نیمکت های پر.این ها دیوانه ام می کنند.

دیوانه ام می کنند.همین.


حسادت می کنی؟دلت می خواهد؟

من؟ حسادت؟ کمبود؟ اصلا و ابدا.ببینم... شوخی می کنی.

اَی یَیَی،مزخرف نگو.فقط همین مانده که به این احمق هایی که همه را با آتش شهوتشان کلافه می کنند حسادت کنم.پس مزخرف نگو.

خب،البته حسادت می کنم!!! یعنی معلوم نیست؟عینک می خواهی؟ معلوم است که حسودم.دارم از حسادت می میرم،کمبود عشق دارم.

نمی فهمی؟



+ کاش کسی جایی منتظرم باشد / آنا گاوالدا



۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۴ ، ۱۱:۰۱
آرامیس