من و بچه های کلاسم
پنجشنبه, ۱۹ شهریور ۱۳۹۴، ۱۲:۱۱ ب.ظ
هانیه شش ساله: خانوم، شما ازدواج کردین؟
من: نه
هانیه: آهااااا ،پس بگو چرا ابروهاتونو برنداشتین.
من: !!!!!!!!!
هانیه شش ساله: خانوم، شما ازدواج کردین؟
من: نه
هانیه: آهااااا ،پس بگو چرا ابروهاتونو برنداشتین.
من: !!!!!!!!!
مدادرنگی
اینا که بچه ن حالا بزرگترا هم اجازه ی زدن این حرفو به خودشون میدم ... و شعور چیز گرانیست به هرکس ندهند !!!
نمیدونم اصلن چه ربطی داره به ازدواج کردن یا نکردن ... تو گذشته شاید اینجوری بوده ولی هیمن حالاشم من اجازه ی اینکارو دارم پیشترها هم برداشتم یعنی خودمم برداشتم کلن میزدم ابروهو کوتاه میکردم مث زنای چل ساله ... خب الان نمیخوام ... دوس ندارم ... ای بابا همه به کار هم کار داریم
آقا الیاس
مدادرنگی
خدا لعنت کنه بلاگفارو باز رفت توی کما ... یه دونه میهن بلاگ ساختم :(
یاسمن
شیشه
خدای من بچه های این دورو زمونه به چیا فکر میکنن :|