من آدم کارهای نصفه نیمه ام.بارها تصمیم گرفته ام و برای خودم هدف تعیین کرده ام اما به مرحله عمل که رسیده ام درجا زده ام و کم آورده ام.با ذوق و شوق کاری را شروع کرده ام و درست در وسط کار،مثل بادکنکی که بادش را خالی کنی،پسسسس و تمام.
درست همانجا و همان نقطه استپ کرده ام.کارهای نصفه نیمه،اهداف نیمه کاره! همیشه به کسانی که برای رسیدن به اهدافشان سخت تلاش می کنند غبطه خورده ام.حسرت به دلم مانده برای یکبار هم که شده هدفی را بطور کامل به سرانجام برسانم و بعد جلو آن هدف با خودکار قرمز یک تیک بزرگ به عنوان انجام شده بزنم و درحالیکه لبخندی به پهنای صورت بر لب دارم به خودم بگویم: آخیییییش تمام شد؛پیش به سوی هدف بعدی.