بانوی هزار فصل

پربیننده ترین مطالب
  • ۹۴/۰۷/۲۴
    :(

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دوستش داشتم» ثبت شده است

درست وقتی که فکر می کنیم جای پایمان محکم است،تازه افتاده ایم توی تله.آن وقت است که تصمیم هایی می گیریم،تعهداتی می دهیم،خطرهایی را می پذیریم،وام می گیریم،خانه می خریم،بچه دار می شویم،اتاق بچه ها را صورتی می کنیم و شب ها بغل هم می خوابیم.تعجب می کنیم از این... چی می گویند؟ از این تفاهم.بله،وقتی خوشبخت بودیم،این کلمه را بکار می بردیم.حتی وقتی دیگر مثل قبل خوشبخت نبودیم هم آن را بکار می بردیم...
تله این است که فکر کنیم خوشبختی حقمان است.
چقدر احمقیم.آن قدر ساده لوحیم که لحظه ای باور می کنیم مهار زندگی مان را بدست داریم.
مهار زندگی از دستمان در می رود،امامهم نیست.چندان اهمیتی ندارد...
بهتر است از قبل بدانیم.
"از قبل" یعنی از کی؟
از قبل.
مثلا قبل از اینکه اتاقها را رنگ صورتی بزنیم...


+ دوستش داشتم / آنا گاوالدا




۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۴ ، ۱۰:۰۰
آرامیس

جالب است،اصطلاح ها فقط اصطلاح نیستند؛مثلا باید ترس واقعی را تجربه کرده باشیم تا معنی اصطلاح "عرق سرد" را بفهمیم،یا خیلی دلهره داشته باشیم تا اصطلاح "دلشوره" برایمان واقعا معنا پیدا کند،نه؟

"ول کردن" هم همینطور است.نقص ندارد.کی آن را ساخته؟

طناب را ول می کنند.

همسر را ول می کنند.

بعد راه دریا را در پیش می گیرند،بال های پهنِ مثل مرغ دریایی را باز می کنند و به آسمانهای دیگر پر می کشند.

واقعا اصطلاح از این بهتر پیدا نمی شود...

دارم تلخ می شوم... نشانه ی خوبی است.بگذار چند هفته بگذرد،آن وقت زشت هم می شوم.



+ دوستش داشتم / آنا گاوالدا



۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ تیر ۹۴ ، ۰۹:۵۵
آرامیس