بانوی هزار فصل

پربیننده ترین مطالب
  • ۹۴/۰۷/۲۴
    :(

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خداجون من دیگه کم آوردم» ثبت شده است

بعضی موقع ها از این زندگی خسته میشم.کم میارم.گاهی وقتا دوست دارم که نباشم.وجود نداشته باشم.نفس نکشم.بعضی وقتا خسته میشم از اینکه دائم خودمو گول بزنم و با خودم تکرار کنم که زندگی شیرینه.زندگی قشنگه.گاهی وقتا از کلمه ی امید هم ناامید میشم.هر وقت میخوام به خودم نشون بدم که زندگی شیرینه،زندگی قشنگه؛زندگی اون روی دیگشو بهم نشون میده و چنان تو دهنی محکمی بهم میزنه که حساب کار دستم بیاد.چرا من اینقدر خَرم که فکر میکردم زندگی شیرین و قشنگه.چرا فکر می کردم باید همیشه به آینده امیدوار بود.چرا فکر می کردم دنیارو هر جور بگیری همونجور واست میاد.چرا شادی و خنده ها و قهقهه هامون فقط واسه دیگرونه و یه جور حفظ ظاهر،که من شادم و هیچ غمی نمی تونه منو از پا دربیاره.گاهی وقتا سیاهی و غم مثل قیر می چسبه به زندگیت که حتی با تینر و نفت هم نمی تونی لکه شو پاک کنی،و اگه هم پاک بشه بوی گند بنزین رو تا مدتها باید تحمل کنی.

اگه در ظاهر بخندی و به تموم عالم و آدم نشون بدی که شادی،که خوشبختی،اگه بتونی تموم مردم دنیارو گول بزنی؛خودتو که نمی تونی گول بزنی.میتونی؟

۹ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۹۴ ، ۱۱:۵۴
آرامیس