بانوی هزار فصل

پربیننده ترین مطالب
  • ۹۴/۰۷/۲۴
    :(

یک روز معمولی

يكشنبه, ۱۵ شهریور ۱۳۹۴، ۰۹:۵۲ ق.ظ

ساعت ده و نیم صبح رفتیم باشگاه.قرار بود فرزان عاشور زاده (پدیده ی تکواندو جهان) و کاپیتان تیم ملی تکواندو که (مربی فرزان هم هست) علیرضا نصر آزادانی بیان باشگاه تا با پسرای کمربند قرمز به بالا تمرین کنن (حالا هر کی ندونه فکر می کنه فرزان پسر خالمه به اسم کوچیک صداش می کنم :) ). یه جورایی میشه گفت کارگاه آموزشی بود.ما هم که نمی تونستیم با پسرا بریم تمرین کنیم با مربیمون نشستیم و تکنیکهای مبارزه رو که با بچه ها تمرین می کرد نگاه کردیم.واقعا فرزان چه سرعتی داشت.بدن نرم و آماده،عکس العمل بالا،قوی،فکر کن با این سن کمش قهرمان جهان شده بود و مدال طلا گرفته بود.واقعا آفرین داشت.آدم وقتی این آدمای موفقو می بینه بهشون غبطه میخوره.امیدوارم همیشه موفق باشه.

برنامه تا ساعت یک ظهر طول کشید و من خسته و کوفته اومدم خونه.استادم گفت که این برنامه عصرم ادامه داره اما تو یه باشگاه دیگه،و به خاطر اینکه بچه ها بتونن برن،کلاس عصرشو کنسل کرد.دوباره از ساعت چهار و نیم کلاس شروع شد تا ساعت هفت عصر،که من زودتر یعنی ساعت شش و نیم اومدم بیرون،بسکه دوستم غر زد پاشو بریم.پس کی میریم.خوب بود که این باشگاه مسیرش نزدیکتر بود.آخه واسه باشگاه صبح تاکسی نمی برد و مجبور شدم آژانس بگیرم.

وقتی اومدم خونه حسابی خسته بودم انگاری کوه کنده بودم،با اینکه فقط نقش یک بیننده رو داشتم.





نظرات  (۵)

من فرشم رو اصفهان از پسرعموی علیرضا نصر آزادانی خریدم
این بالاترین موفقیت ورزشی زندگیمه:دی
پاسخ:
اِ چه جالب ! آره لهجه ی اصفهانیش نشون میده.من لهجشونو خیلی دوست دارم.
خخخخخ ، بهت تبریک میگم به خاطر این موفقیت

چقدر بد ...  کاش اونقدر آزادی داشتیم که میتونستین با این اعجوبه ها تمرین داشته باشین !

تمرین کردن کی بود مانند دیدن خالی خالی :دی


پاسخ:
بله تمرین کردن کی بود مانند دیدن.
ما اون موقع زیر پوستی تمرین می کردیم :))
به به خانم رزمی کار
خوب دوستت خودش برمیگشت چرا اینقد غر زد!
پاسخ:
آخه بیشتر مسیرمون با هم یکی بود و گاهگاهی با هم از باشگاه برمی گشتیم.
۲۴ شهریور ۹۴ ، ۰۹:۴۴ عبداله سعادت

خــــــدایا...
خطا از من است،می دانم. ازمن که سالهاست گفته ام "ایاک نعبد" اما به دیگران دل سپرده ام
از من که سالهاست گفته ام "ایاک نستعین" اما به دیگــران تکیه کرده ام...
رهـــــــــایم نکــــــــــن... .

گفتم بیا که منتظرم با کنایه گفت
یاری که نیست قلب و زبانش جدا ، کجاست
از راه ،طالب دم مظلوم کی رسد
آخر یگانه منتقم کربلا کجاست؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!
(الهم عجل لولیک الفرج)..
آدرس:saadat52.blogfa.com   آزران وطن من  نیز سری بزنید وکامنت دهید تا با هم لینک شویم.

خسته نباشی:دی
پاسخ:
قربونت برم.ممنون سلامت باشی عروس خانوم :)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی