بانوی هزار فصل

پربیننده ترین مطالب
  • ۹۴/۰۷/۲۴
    :(

۱۲ مطلب در مرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

زنگ زدند.آیفونو برداشتم و گفتم کیه؟ کسی جوابی نداد.دوباره گفتم گیه؟ صدایی آروم گفت باز کن.رو به بقیه ی اعضای خانواده کردم و گفتم عمه جانه.از پشت در شیشه ای دوتا خانم دیده می شدند،گفتم حتما عمه با دخترش اومده. رفتم جلو در به استقبالشون.همینکه در رو باز کردم سرجام خشکم زد.دو تا خانم شیک و سانتی مانتال دیدم که با لبخند جلو در وایستادن؛منزل م ؟ بله همینجاست.اونا خوشتیپ و آرایش کرده و من مثل جودی آبوت که تازه از خواب بیدار شده باشه.موهای بافته ام،نامرتب و ژولیده و موهای کوتاه کنار شقیقه هام که در اثر اصطکاک با متکا سیخ سیخ شده و مثل شیری که یالشو باز کرده و آماده حمله شده به اونها بِر و بِر نگاه می کردم.درحالیکه شلوار راحتی بندی پوشیده بودم و بندهای سر پاچه هامو گره زده اندازه ی شلوارک شده بود و لباس شل و ول و گلگلی پوشیده بودم و قیافه ام از خستگی و بیحالی زار میزد و یه ذره آرایش روی صورتم نداشتم؛جلو در مثل بُز اَخوش ایستاده بودم و بسیار هم معذب بودم.

خانمها: مامان هستند؟

من: نه نیستند.کاری باهاشون داشتین؟

اونا: واسه امر خیر مزاحم شدیم.

من: 0 _ 0  معمولا وقتی جایی میخوان برن اول تماس می گیرن.

اونا: بله اما فقط آدرس داشتیم و شماره تلفن نداشتیم.شما دخترشون هستین؟

من: بله

اونا: متولد چه سالی هستین؟

من: 61

اونا: خیلی ممنون و خداحافظ

من: خداحافظ



تعجب می کنم چطور بعضی آدما همینطور بدون خبر دادن قبلی پا میشن میرن خونه ی مردم.

آیا به نظر شما این کار درستیست؟ شاید میزبان مهمون داشته باشن.شاید خونشون نامرتب باشه.شاید مریض داشته باشن و حال مهمون نداشته باشن.شاید خونشون میوه و بساط پذیرایی نداشتن.شاید مثل من مامانشون خونه نباشه و طرف مورد نظر هم مثل من وضعیت ظاهریش شلخته و نامرتب باشه.شاید من بخوام یه لباس خوب و شیک بپوشم،نه اینکه با لباس خونه و سر و ضع نامرتب بیام جلو یه نفر آدم غربیه بشینم و خیلی شاید دیگه. خودتون میدونین که دیدار اوله که تو هر مراسم و مهمونی،دیداری مهم و سرنوشت سازه.دیدار اوله که میتونه طرف رو جذب خودش کنه یا از اون زده بشه.

شما وقتی به دیدن نامزد یا دوست پسرتون میرین قشنگترین مانتو و لباسایی که بهتون میاد رو می پوشین و خودتونو واسه طرف زیبا می کنین.وقتی عروسی میرین شیکترین و جذابترین لباس متناسب با مراسمو می پوشین و با توجه به نزدیکی یا دوری نسبت خویشاوندی با میزبانان مراسم عروسی آرایشگاه میرین و موهاتونو شینیون می کنین و صورتتونو آرایش می کنین.وقتی براتون مهمون میاد،خونه رو آماده و مرتب می کنین و براش بساط پذیرایی رو فراهم می کنین و لباسای خوب و تمیز می پوشین.

با شمام. آره درست با خود شما. همینطور بی خبر و سرزده میرین در خونه ی مردم. چطور انتظار دارین باهاتون درست ترین برخورد رو بکنن و یا به بهترین شیوه ی ممکن ازتون پذیرایی بشه و خونه ی طرف هم مرتب و خوب باشه؟ 


+ خوب معلومه دیگه هم میزبان از دیدنتون جا میخوره و هم شما با اولین نگاه به دختر مورد نظرتون با اون فیافه و ظاهر نامرتب اونو نمی پسندین و منصرف میشین.کاش همیشه قبل از اینکه به مهمونی یا خونه ی کسی بریم اول باهاشون تماس بگیرین و اومدنتونو بهشون اطلاع بدین.



۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۴ ، ۱۳:۴۶
آرامیس

دیدین وقتی ماه محرم یا ماه رمضون تموم میشه یه تحرک و جنب و جوشی بین مردم می افته.انگار که زمان زیادی باقی نمونده باشه یه هول و ولایی بین مردم بوجود میاد که نگو.پشت سر هم کارت عروسیه که واستون میاد.انگاری که همه باید همون دو هفته ی بعد از رمضون یا محرم عروسیشونو بگیرن وگرنه دیگه وقتی ندارن.از تو کوچه و خیابون صدای هلهله و شادی و دست و پایکوبی میاد،صدای جیغ و گوپس گوپس آهنگ،صدای بوق بوق ماشین عروس و بعد از دو سه هفته اوضاع عادی میشه و مردم مثل مورچه هایی که خودشون رو واسه فصل زمستون آماده می کنند پخش و پلا میشن و هرکدوم میرن سر خونه زندگی خودشون،میرن تو لونه هاشون.


چرا اینارو گفتم؟ ما دوشنبه شب عروسی دعوت بودیم،حالا فردا شبم عروسی دعوتیم.عروسی پشت عروسی،از هفته ی بعد اوضاع عادی میشه،دیگه هیچ خبری نیست.پرنده پر نمیزنه.حالا لباس چی بپوشمممم؟





۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مرداد ۹۴ ، ۱۸:۵۳
آرامیس